کد مطلب:71330 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:545

خطبه 004-اندرز به مردم











[صفحه 546]

و من خطبه له- علیه الصلوه و السلام-: (بنا اهتدیتم فی الظلماء، و تسنمتم العلیاء،) به نور هدایت ما مهتدی شدید در ظلمت آباد كفر و جهل به شرف اسلام، و بالا شدید و رسیدید به مراتب علیه به بركت عز اسلام. استعار لفظ الظلماء للجهل الحاجب لابصار البصائر عن ادراك الحق، و وصف التسنم لما حصلوا علیه من شرف الاسلام و علو الرتبه به. (و بنا انفجرتم عن السرار.) و به ما منفجر شدید و روان گشتید از كمال تاریكی شب كفر به كمال نور روز اسلام. قال تعالی: (افمن شرح الله صدره للاسلام فهو علی نور من ربه) استعار وصف الانفجار لظهورهم فی الانوار الاسلام من سرار الشرك. و السرار، اللیله و الیتان فی آخر الشهر یستشر القمر فیهما و یخفی، و لفظه مستعار للشرك و الجهل السابق. (وقر سمع لم یفقه الواعیه،) گران باد گوشی كه نشنود آواز بلند علم دین را. دعاه علی سمع لم یفقه صاحبه علما من مقاصد الكتب الالهیه، لعدم فائده خلق السمع منه. (كیف یراعی النباه من اصمته الصحیحه؟) چگونه محافظت كند آواز آهسته را، آن كس كه خاموش كرده باشد او را قوت فریاد كتاب و سنت؟ النباه الصوت الخفی، و كنی بها عن دعائه لهم الی الحق و بالصیحه عن خطاب الله و رسوله و هو

فی معرض العذر لنفسه فی عدم نفع دعوته لهم، ای اذا كانت دعوه الله و رسوله التی اصمتكم بقوتها لم تستجیبوا لها، فكیف تراعون دعوتی لكم التی هی كالنباه من الصیحه؟ (ربط جنان لم یفارقه الخفقان.) ثابت باد دلی كه مفارقت نكند از او خفقان و اضطراب از ترس خدای تعالی. دعاء له بالثبات و السكینه. و روی (ربط) بالبناء للمفعول، ای ربط الله. معنی الكلمه: ان من لم یزل قلبه مضطربا من الخوف، فله رای متین و قلب قوی و نفس مطمئنه.

[صفحه 547]

(ما زلت انتظر بكم عواقب الغدر،) همیشه من منتظرم عاقبت و سرانجام غدر و فریب شما. (و اتوسمكم بحلیه المغترین،) و همیشه می شناسم شما را به حلیه و صفات مغروران غافل از عواقب امور. ای اعرفكم بصفات الغدر فی البیعه و انكث لها. انما قال للمفترس (المتوسم) لانه یستدل بالوسم الظاهر علی الاسرار الكامنه، و الوسم الاثر. و انما قال (بحلیه المغترین) یعنی انفرس فیكم الامور بظاهركم و هو الحلیه الجلباب. یحتمل ان یكون قوله (بحیله المغترین) فی موضع الحال و ذوالحال نفسه، یعنی انا فی حیله المغترین و ان كنت علمت حالكم، و یحتمل ان یكون ذوالحال هولاء القوم خاطبهم. (سترنی عنكم جلباب الدین،) بپوشید مرا از شما ردای دین. الجلباب، الملحفه، و استعار لفظه للدین باعتبار ستره و حجبه عن العنف بهم و حملهم علی المشقه، او ستره عن علمهم فی قوته و باسه، و لو لم یكن ذلك الستر لعرفوه بذلك. و روی (ستركم عنی) ای عصم الدین منی دماءكم و اتباع مدبركم. (و بصرنیكم صدق النیه.) و شناسانید به من صدق و راستی نیت و اخلاص من با خدای تعالی عاقبت و سرانجام امر شما را، كما قال رسول الله- صلی الله علیه و آله و سلم: (اتقوا فراسه المومن، فانه ینظر بنور الله

.) (اقمت لكم علی سنن الحق) اقامه كردم شما را بر طریقه حق، یعنی كتاب و سنت. (و فی جواد المضله،) و در راههای راست. مضله، یعنی زمینی كه در او راه گم می شود. جواد المضله هی السنه، اذ كان- علیه الصلوه و السلام- العالم بالكتاب، و الموضح لطرق الحق منه و لطرق الباطل و الهادی فیهما. و ذلك: (حیث تلتقون و لا دلیل،) آنجا كه ملاقی یكدیگر می شدید در ظلمت جهل و نبود دلیلی غیر او. (و تحتفرون و لا تمیهون.) و می كنید و می كاوید زمین را و به آب نمی رسانید. ای تطلبون ماء الحیاه بالبحث و الفحص من اودیه القلوب، فلا تجدون بها ماء الا معه. استعار لفظ الاحتفار للبحث عن مظان العلم، و لفظ الماء استعار للعلم. (الیوم انطق لكم العجماء ذات البیان!) امروز به سخن آورده ام از برای شما بی زبانان را صاحب كلام واضح روشن. كنی بالعجماء عن الحال التی یشاهدونها من العبر الواضحه، و عن كمال فضله و هدایته الی الله. فان هذه الامور و ان لم یكن نطق، الا انها مبنیه بلسان حالها، ما ینبغی ان یفعل بطائفه فی الافصاح عن ذلك، لاوامر الله و رسوله، فلذلك كانت ذات بیان. و انطاقها هو تنبیهه- علیه السلام- علیها اذا عبر بلسان مقاله عما كانت یقتضیه و یشاهده من نظر الیه

ا بعین الاعتبار، و هو كقولهم: (سل الارض من شق انهارك و اخرج ثمارك؟ فان لم تجبك حوارا، اجابتك اعتبارا.) و روی بعضهم: (انطق) بفتح الهمزه علی ان العجماء صفه مصدر محذوف، ای الكلمات العجماء و نحوه، و اراد بها ما ذكر فی هذه الخطبه من الرموز، و استعار لها لفظ العجماء و كونها ذات البیان لما فیها من الفوائد. (عزب رای امری تخلف عنی!) دور شد رای كسی كه تخلف كرد از من. (ما شككت فی الحق مذاریته!) شك نكردم در حق از آن زمان كه نموده شدم و دانستم. تنبیه علی وجه عزوب رای من تخلف عنه. (لم یوجس موسی خیفه علی نفسه، بل اشفق من غلبه الجهال و دول الضلال!) احساس نكرد موسی- علی نبینا و علیه الصلوه و السلام- ترسیدن بر نفس خود، بلكه ترسید از غلبه جاهلان بر دین و دولت گمراهان و فتنه خلق بر او. ای لم یحس موسی فی نفسه خوفا اشد علیه من خوف غلبه الجهال علی الدین و فتنه الخلق بهم، و اراد انی كذلك. قیل: اشفق فی تقدیر الاستدراك بعد النفی، ای لكن اشفق، و لیس هی افعل التفضیل. (الیوم تواقفنا علی سبیل الحق و الباطل.) امروز ما و مخالفان وقوف داریم بر طریقه حق و باطل. و المراد انی واقف علی سبیل الحق و هم واقفون علی سبیل الباطل. (من وثق بماء لم یظما

!) آن كس كه وثوق دارد به آب، تشنگی نكشد، و ایمن باشد از خوف هلاك به عطش. هذا مثل نبه به علی وجوب الثقه بما عنده، ای ان سكنتم الی قولی و وثقتم به كنتم اقرب الی الهدی و السلامه، كما ان الواثق بالماء فی ادواته آمن من العطش و خوف الهلاك، بخلاف من لم یثق بذلك، و استعار لفظ الماء لما اشتمل علیه من العلم و كیفیه الهدایه به الی الله. فانه الماء الذی لا ظما معه.


صفحه 546، 547.